این برنامه با شعری به نام «دیروز پس از رگبار» سرودهی زندهیاد بیژن الهی، خوانش داستان کوتاه «آوازی غمناک برای یک شب بیمهتاب» نوشتهی زندهیاد بهرام صادقی و از کتاب «سنگر و قمقمههای خالی» و بخش «روی پردهی نقرهای» با آتوسا اخوان بهروز میشود.
داستان کوتاه «آوازی غمناک برای یک شب بیمهتاب» که در این برنامه میشنویم حکایت واپسین لحظات زندگی مردی چهل ساله است که روزی روزگاری او را سلمان صدا میزدهاند اما الان و در آستانهی مرگ کسی نمیداند او را چه صدا بزند. این مرد چهلسالهی دم مرگ، در زندگی کسی را ندارد اما میخواهد حرفی بزند که تا به حال آن را به هیچ کس دیگری نگفته اما حالا که میخواهد این حرف را به یک فرد مشخص بگوید، آن کس کیست؟ داستان در شانزده اپیزود روایت میشود و همپای لحظههای آخر زندگی این مرد چهلساله، کلاغهایی به سوی مقصدهایی نامعلوم میروند، در قهوهخانهای عدهای خودشان را با یک پیرمرد قوزی لال سرگرم کردهاند و اتوبوسی هم به محض ورود به شهر با درختی تصادف کرده. انگار نویسنده همپای مرگ این مرد چهلساله، تصویرهای دیگری را در زندگی میبیند که دستکمی از مرگ ندارند. بهرام صادقی در این داستان مثل بسیاری از کارهای دیگری که نوشته به سراغ آدمهایی میرود که در حاشیهی زندگی قرار گرفتهاند، صدای رسایی ندارند، در نگاهشان مثل مسافران اتوبوسی که تصادف کرده، ترس و تردید هست و برایشان مرگ و زندگی فرق چندانی ندارد اما همین آدمها هستند که زندگی را میسازند، در فاصلهی اولین نفس تا واپسین دم. در این داستان اسبی هم هست که مدتهاست بوی آن اسب دیگری را که در کنارش بوده احساس نمیکند. مثل سلمان که میخواهد حرفی را به کسی بگوید که نیست.
صادقی در «آوازی غمناک برای یک شب بیمهتاب» قصهی چند پایان را نوشته، شاید چون «پایان» در بطن هر لحظه نهفته است و اجتماع آدمها برای نگاه کردن به پایان، خود فاجعهی دیگری است، به قول نویسنده: «مثل گل بزرگ و سیاه و شومی که بشکفد».
و اما از نویسندهی داستان، بهرام صادقی، فقط یک مجموعهداستان کوتاه منتشر شد به نام «سنگر و قمقمههای خالی» و یک داستان بلند به نام «ملکوت»، اما همین کافی بود تا کارهای او در ادبیات داستانی ایران ماندگار بشود. بهرام صادقی در 18 دی ماه سال 1315 در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد و در دوازدهم آذر 1362 در تهران درگذشت. زبان صادقی ساده و بیپیرایه است و نگاهش آمیخته به طنزی است که انگار همه چیز را به سخره میگیرد. شخصیتهای داستانی صادقی ملموس و معاصرند. تمام شخصیتهای داستانی او چیزی منحصر به فرد دارند که نشاندهندهی قدرت صادقی در شخصیتپردازی است. خواندن و مرور کارهای او شاید بهترین کلاس و بهترین کارگاه باشد برای داستاننویسی و داستاننویسان.
پیروز باشید